چرا لینوکس دسکتاپ محبوب نشد؟ یک بررسی فنی و اجتماعی

چرا با اینکه لینوکس امن‌تر، آزادتر و رایگان‌تره، هنوز کسی حاضر نیست از ویندوز دل بکنه؟ این مقاله با نگاهی دقیق دلایل این بی‌مهری رو بررسی می‌کنه.

چرا لینوکس دسکتاپ محبوب نشد؟ یک بررسی فنی و اجتماعی

لینوکس دسکتاپ (شامل توزیع‌های آزاد مشهوری مانند اوبونتو، دبیان، آرچ، فدورا و غیره) علی‌رغم مزایای فنی و پایداری بالا، هرگز نتوانسته به سهم عمده‌ای در بازار رایانه‌های شخصی دست یابد. امروزه نیز سیستم‌عامل‌های مبتنی بر لینوکس در دسکتاپ تنها چند درصد از کاربران را به خود اختصاص داده‌اند (حدود ۴٪ در برابر بیش از ۷۰٪ برای ویندوز). این در حالی است که همین لینوکس در حوزه‌های دیگر مانند سرورها، ابررایانه‌ها و گوشی‌های هوشمند (اندروید) کاملاً موفق بوده است. پس مشکل کجاست؟

جامعه‌ی متن‌باز سال‌ها است این پرسش را مطرح می‌کند که «چرا هنوز سال لینوکس دسکتاپ فرا نرسیده است؟». دیدگاه رایج در میان طرفداران متن‌باز معمولاً انگشت اتهام را به سمت عوامل بیرونی می‌گیرد. برای مثال، عدم همکاری سازندگان سخت‌افزار در ارائه درایورهای لینوکس، انحصارطلبی رقبایی مثل مایکروسافت، یا آگاه نبودن عموم کاربران از مزایای لینوکس.

به عبارت دیگر، بسیاری از حامیان لینوکس معتقدند اگر کاربران بیشتری لینوکس را بشناسند و استفاده کنند، مشکلات فعلی (مانند کمبود درایورها یا برنامه‌ها) به تدریج حل خواهند شد. اما آیا تنها ناشناخته ماندن لینوکس نزد عموم مسئول عدم استقبال گسترده از آن است؟ شواهد و تجربیات کاربران نشان می‌دهد که ماجرا پیچیده‌تر از این‌ها است.

روش

برای یافتن پاسخ، من به منابع متعددی تکیه کردم: از داده‌ها و نظرسنجی‌های کاربران واقعی گرفته تا مباحث مطرح‌شده در انجمن‌های تکنولوژی و دیدگاه‌های افراد با تجربه در جامعهٔ نرم‌افزار آزاد. به طور مشخص، تجربه‌های گزارش‌شده توسط کاربرانی که تلاش کرده بودند از لینوکس دسکتاپ استفاده کنند (و مشکلات یا دلخوری‌هایشان را بیان کرده بودند) را بررسی کردم. همچنین به مباحث تحلیلی درون جامعهٔ FOSS (Free and Open Source Software) و مقالاتی که طی سال‌ها دربارهٔ نقاط ضعف لینوکس دسکتاپ نوشته شده بودند، رجوع کردم.

من از نمونه‌های عینی مثل گفت‌وگوهای انجمن‌ها و وبلاگ‌ها، جایی که کاربران به صراحت توضیح داده بودند چرا دوباره به ویندوز بازگشتند یا چرا حاضر نشدند لینوکس را جایگزین سیستم فعلی‌شان کنند، استفاده کردم. تکیه بر چنین شواهد دست اول به من این امکان را داد که به جای حدس‌وگمان صرف، با استناد به واقعیت‌های میدانی صحبت کنم.

برای نمونه، در یک نظرسنجی آنلاین از کاربران ایرانی سؤال شده بود: «چرا کاربران، ویندوز را برای استفادهٔ خانگی به لینوکس ترجیح می‌دهند؟»). پاسخ‌های جمع‌آوری‌شده در چنین بحث‌هایی منبع غنی‌ای از دلایل و بهانه‌های واقعی کاربران عادی در مواجهه با لینوکس فراهم می‌کرد. من این دلایل را استخراج، دسته‌بندی و تحلیل کردم تا مجموعه‌ای جامع از عوامل بازدارندهٔ پذیرش عمومی لینوکس دسکتاپ ترسیم کنم. در ادامه، ابتدا یافته‌های اصلی را مرور می‌کنم و سپس به بحث و نتیجه‌گیری می‌پردازم.

یافته‌ها

در بررسی‌هایم، شش عامل کلیدی را شناسایی کردم که به‌نظر می‌رسد نقش پررنگی در عدم استقبال گستردهٔ کاربران معمولی از لینوکس دسکتاپ دارند:

۱. پیچیدگی نسبی و دشواری یادگیری

برخلاف ویندوز و مک که بسیاری از ما از کودکی با آن‌ها بزرگ شده‌ایم، لینوکس برای خیلی از کاربران مبتدی ناآشنا و حتی ترسناک به نظر می‌رسد. تجربه شخصی من و نظرات متعددی که در انجمن‌ها دیدم، نشان می‌دهند که تصور رایجی وجود دارد مبنی بر اینکه یاد گرفتن کار با لینوکس سخت‌تر است و نیاز به دانش فنی بیشتری دارد.

با اینکه توزیع‌های مدرن لینوکس تلاش زیادی کرده‌اند تا رابط‌های کاربرپسند ارائه دهند، اما واقعیت این است که منحنی یادگیری لینوکس همچنان شیب‌دارتر ارزیابی می‌شود. در موارد زیادی مثل نصب نرم‌افزار یا پیکربندی سیستم، کاربر ناچار می‌شود به سراغ ترمینال و دستورات متنی برود، چیزی که برای کاربر عادی می‌تواند کاملاً دلهره‌آور باشد. به‌قول یکی از کاربران باتجربه، «هرچقدر هم محیط‌های گرافیکی لینوکس پیشرفته شده باشند، باز هم مواقع زیادی هست که باید برگردی به خط فرمان و دستی دستور تایپ کنی». این موضوع برای تازه‌کارها نه‌تنها دلگرم‌کننده نیست، بلکه در دنیایی که روزبه‌روز به سمت رابط‌های صوتی و لمسی پیش می‌رود، نوعی عقب‌ماندگی محسوب می‌شود.

مجموعهٔ این عوامل باعث می‌شود بسیاری از کاربران معمولی حس کنند کار با لینوکس به‌سادگی و سرراستی ویندوز نیست.

۲. پراکندگی و ناهماهنگی در تجربهٔ کاربری

یکی دیگر از مسائلی که در بررسی‌هایم با آن مواجه شدم، تنوع بالای توزیع‌ها و محیط‌های دسکتاپ در دنیای لینوکس بود. این تنوع، هرچند از دید آزادی انتخاب یک مزیت محسوب می‌شود، اما برای کاربری که دنبال یک تجربهٔ ساده و منسجم است، می‌تواند کاملاً گیج‌کننده باشد.

در حال حاضر صدها توزیع فعال لینوکس وجود دارد و هر کدام ممکن است از محیط دسکتاپ، ابزارها، و حتی فلسفه‌های متفاوتی پیروی کنند. به گفتهٔ یکی از کاربران قدیمی که صحبت‌هایش واقعاً برایم ملموس بود، «تنوع بیش از حد محیط‌های گرافیکی لینوکس به‌جای اینکه نقطهٔ قوت باشد، یک ضعف است، چون کاربر در محیط‌های متفاوت سردرگم می‌شود و مهارت‌هایی که در یک توزیع یاد گرفته، ممکن است در توزیعی دیگر بی‌استفاده باشد».

نبود استاندارد واحد در رابط‌های کاربری، مثلاً اینکه هر محیط‌کار UI و مجموعه ابزار مختص خودش را دارد، باعث شده نه تنها کاربران بلکه توسعه‌دهندگان هم اذیت شوند. من خودم دیدم که برنامه‌نویسان مجبورند وقت زیادی صرف تطبیق نرم‌افزارشان با شرایط خاص هر توزیع کنند، و این پراکندگی باعث می‌شود انرژی جامعه به‌جای تمرکز روی کیفیت، بین پروژه‌های متعدد تقسیم شود.

برای منِ کاربر، این یعنی تجربه‌ای ناهماهنگ، نصب و به‌روزرسانی‌های پیچیده‌تر (به خاطر تفاوت در مدیر بسته‌ها، وابستگی به مخازن خاص و غیره) و سردرگمی بیشتر. در حالی‌که روی ویندوز یا مک، با یک تجربهٔ تقریباً یکنواخت و ساده مواجه می‌شوم که نیاز به این‌همه تصمیم‌گیری اولیه و آزمون‌وخطا ندارد.

۳. کمبود نرم‌افزارهای کاربردی و بازی‌ها

یکی از بزرگ‌ترین موانعی که من و خیلی‌های دیگر در مسیر مهاجرت به لینوکس تجربه کرده‌ایم، دسترس‌پذیر نبودن ساده و بدون دردسر یا نیاز به واسطهایی همچون Wine برای بسیاری از نرم‌افزارهای محبوب در این پلتفرم است. من، مثل خیلی از کاربران معمولی، به برنامه‌هایی وابسته‌ام که یا نسخهٔ رسمی آن‌ها برای لینوکس منتشر نشده، یا اصلاً جایگزین قابل قبولی ندارند. برنامه‌هایی مثل Microsoft Office، Adobe Photoshop، Autocad یا حتی اکثر بازی‌های رایانه‌ای روز Steam، برای من نقش کلیدی دارند، و نبودشان واقعاً حس می‌شود.

البته برای برخی از این نرم‌افزارها، جایگزین‌های متن‌باز مثل LibreOffice یا GIMP وجود دارد، اما تجربه‌ای که من با این ابزارها داشته‌ام این بوده که یا امکاناتشان به اندازهٔ نسخه‌های اصلی نیست، یا از نظر سازگاری با فرمت‌های رایج صنعت دچار محدودیت‌اند. برای کسی که کار حرفه‌ای می‌کند، این تفاوت‌ها گاهی حیاتی‌اند.

از طرفی، به‌وضوح می‌بینم که بسیاری از شرکت‌های نرم‌افزاری اصلاً تمایلی به تولید نسخه لینوکسی برای محصولاتشان ندارند. کاربری با طعنه نوشته بود: «وقتی ویندوز ۷۰۰ دلار قیمت دارد و لینوکس رایگان است، معلوم است که برنامه‌نویس‌ها ترجیح می‌دهند وقتشان را برای جایی بگذارند که پول درمی‌آید!». نتیجه‌اش این شده که تنوع نرم‌افزار روی لینوکس پایین‌تر است، در حالی‌که روی ویندوز تقریباً می‌توانم هر برنامه‌ای را اجرا کنم.

در مورد بازی هم باید بگویم تا همین چند سال پیش، وضعیت واقعاً ناامیدکننده بود. تقریباً هیچ‌کدام از بازی‌های بزرگ به‌طور بومی روی لینوکس اجرا نمی‌شدند، شاید نهایتاً ۵٪ از بازار را پوشش می‌داد. هرچند اخیراً با ظهور ابزارهایی مثل Steam Proton و تلاش بعضی استودیوها برای پشتیبانی از لینوکس، اوضاع کمی بهتر شده، ولی هنوز هم کمبود نرم‌افزارهای تجاری کلیدی یکی از دلایل اصلی منه که باعث می‌شود لینوکس را فقط به‌عنوان سیستم دوم نگه دارم، نه جایگزین اصلی.

۴. مشکلات پشتیبانی سخت‌افزار (درایورها)

نصب و راه‌اندازی لینوکس روی سخت‌افزارهای متنوع همیشه به سادگی ویندوز نبوده است. کاربران عادی انتظار دارند وقتی قطعه‌ای را به کامپیوتر وصل می‌کنند یا لپ‌تاپی می‌خرند، سیستم‌عامل به طور خودکار همه چیز را شناسایی کند یا درایور مناسب را از قبل داشته باشد. در عمل، سال‌ها لینوکس در شناسایی بخشی از سخت‌افزارها (خصوصاً سخت‌افزارهای جدید یا بسیار قدیمی و قطعات کم‌یاب) دچار مشکل بوده اس.

برای مثال، بارها و بارها پیش آمده که پس از نصب یک یا چند توزیع، مودم‌های کامپیوتر توسط سیستم عامل شناخته نشده و بسیاری از آنها با کارت گرافیکها مشکل داشتند. در این شرایط کاربر مجبور می‌شد در غیاب درایور مناسب، با کیفیت پایین گرافیکی یا حتی در محیط متنی کار کند. حتی گزارش‌هایی از آسیب دیدن سخت‌افزار به دلیل نبود درایور صحیح نیز شنیده شده است (گرچه نادر).

هرچند تقصیر اصلی در این مورد متوجه شرکت‌های سخت‌افزاری است که برای لینوکس درایور رسمی منتشر نمی‌کنند، اما کاربر نهایی نتیجه را به حساب لینوکس می‌گذارد.

در مواردی چنین کاستی‌ها کاملاً تجربهٔ کاربر را مختل می‌کند، مثلاً کاربری عنوان کرده بود بزرگ‌ترین مشکلش در اولین تجربهٔ اوبونتو این بود که درایور مودم Dial-up او موجود نبود، و سوالی که پرسیده این بوده که «سیستم‌عاملی که نتوان با آن به اینترنت وصل شد، به چه درد می‌خورد؟». به طور کلی، عدم اطمینان از پشتیبانی همه‌جانبهٔ سخت‌افزار توسط لینوکس یکی از دلایلی است که کاربران عادی را مردد می‌کند، خصوصاً آن‌هایی که دستگاه‌های جانبی خاص (پرینتر، اسکنر، دوربین حرفه‌ای و غیره) دارند.

۵. فقدان سرمایه‌گذاری تجاری، برندینگ و خدمات پشتیبانی

یکی دیگر از مسائلی که در مسیر استفاده از لینوکس با آن روبه‌رو شدم، نبودِ پشتوانهٔ قدرتمند تبلیغاتی و پشتیبانی گسترده در مقایسه با ویندوز و مک‌اواس است. ویندوز و مک پشتشان به شرکت‌های عظیمی مثل مایکروسافت و اپل گرم است؛ شرکت‌هایی که میلیاردها دلار صرف تبلیغات، بهبود تجربهٔ کاربری، و ایجاد شبکه‌های گستردهٔ پشتیبانی کرده‌اند. اما لینوکس دسکتاپ بیشتر توسط جامعه‌ای از داوطلبان یا شرکت‌های کوچکتری مثل Canonical و Red Hat توسعه یافته، که هرگز چنین منابع عظیمی در اختیار نداشته‌اند.

واقعیت این است که اکثر دوستان و اطرافیان من حتی اسم توزیع‌های لینوکس را نشنیده‌اند، چه برسد به اینکه از آن استفاده کرده باشند. یکی از کاربران در بحثی به‌درستی گفته بود که ویندوز به دلایل مختلفی جا افتاده، از جمله رابط کاربری ساده و در دسترس بودن نرم‌افزارهای کرک‌شده، اما «لینوکس واقعاً ناشناخته است» و کسی دور و بر ما نیست که از آن استفاده کند.

مشکل فقط کمبود تبلیغات نیست، برندینگ واحد هم وجود ندارد. هر توزیعی اسم، شکل، فلسفه و جامعهٔ خاص خودش را دارد، و این باعث می‌شود لینوکس در ذهن عامه مردم اصلاً جا نیفتد. از آن بدتر، وقتی کسی لپ‌تاپ یا کامپیوتر می‌خرد، تقریباً همیشه با ویندوز (یا مک) به‌صورت پیش‌فرض عرضه می‌شود. به ندرت پیش می‌آید که من یا هر کاربر دیگری فرصت داشته باشیم سیستم‌عاملی مثل لینوکس را به‌عنوان گزینهٔ پیش‌فرض ببینیم.

لینوس توروالدز هم خودش گفته بود که یکی از شرط‌های موفقیت لینوکس روی دسکتاپ، این است که به‌صورت پیش‌نصب روی سیستم‌ها عرضه شود، درست مثل اندروید که با همین روش موفق شد. ولی فعلاً این اتفاق نیفتاده.

در کنار همهٔ این‌ها، باید به ضعف در شبکهٔ پشتیبانی تجاری هم اشاره کنم. اگر برای ویندوز مشکلی پیش بیاید، راحت می‌شود در محل از یک متخصص کمک گرفت، یا حتی آموزش رسمی دید. اما برای لینوکس، پیدا کردن کسی که واقعاً وارد باشد و در دسترس هم باشد، خیلی سخت‌تر است. این‌ چیزها در نهایت باعث می‌شود کاربر احساس کند که انتخاب ویندوز یا مک ریسک کمتری دارد، چون حداقل می‌داند اگر به مشکلی بخورد، تنها نمی‌ماند.

۶. عوامل روان‌شناختی و عادت کاربران

مقاومت در برابر تغییر یک خصیصهٔ انسانی رایج است. بسیاری از کاربران، سال‌ها وقت و حوصله صرف یادگیری ویندوز کرده‌اند و تمام گردش کار خود را بر اساس آن تنظیم نموده‌اند، طبیعی است که مهاجرت به محیطی جدید (هرچند بهتر) را پرزحمت و غیرضروری ببینند.

در واقع، برای کاربر عادی، راحتی و آشنایی مهم‌تر از تفاوت‌های فنی زیرپوست سیستم‌عامل است. تجربهٔ شکست لینوکس در موج نت‌بوک‌های ارزان‌قیمت حدود سال ۲۰۰۸ میلادی به خوبی گویای این واقعیت است. آن زمان بسیاری از نت‌بوک‌ها به صورت پیش‌فرض با یک توزیع لینوکس عرضه شدند، ولی درصد قابل توجهی از خریداران، دستگاه را به دلیل نارضایتی برگرداندند یا شخصاً روی آن ویندوز نصب کردند. مدیر بازاریابی شرکت کنونیکال (سازنده اوبونتو) بعداً توضیح داد که بیشتر این مشتری‌ها انتظار داشتند ظاهر و عملکرد دستگاه “مثل یک ویندوز معمولی” باشد، اما با رابط متفاوت اوبونتو مواجه شدند و حاضر به یادگیری آن نشدند.

به بیان دیگر، حتی اگر لینوکس کاملاً پایدار و کارآمد باشد، نا‌آشنابودن و تفاوت ظاهری آن کافی است تا کاربران عام را منصرف کند. ذهنیت غالب این است که «چیزی که کار می‌کند را دست نزن»، و برای خیلی‌ها ویندوز به حد کافی کارشان را راه می‌اندازد. افزون بر این، تصوراتی مانند اینکه لینوکس فقط برای هکرها و برنامه‌نویسان حرفه‌ای است یا اینکه برای استفاده از آن حتماً باید دانش خط فرمان داشت، در بین مردم عادی رایج بوده و به ترس روانی از امتحان کردن لینوکس دامن زده است. تمامی این عوامل روان‌شناختی باعث می‌شود ورود یک کاربر عادی به دنیای لینوکس با تردید و اضطراب همراه باشد و بسیاری نیز اساساً هیچ انگیزه‌ای برای چنین تغییری در خود احساس نکنند.

بحث و نتیجه‌گیری

یافته‌های بالا نشان می‌دهد که عدم فراگیری لینوکس دسکتاپ صرفاً به یک علت واحد (مثلاً نبود تبلیغات، یا انحصارطلبی رقبا) محدود نمی‌شود، بلکه ترکیبی از عوامل فنی، تجربی و روانی دست به دست هم داده‌اند تا سیستم‌عامل‌های متن‌باز در قلمروی رایانه‌های شخصی حاشیه‌نشین باقی بمانند. نتیجه آن شده که حتی در سال ۲۰۲۵، با وجود تمامی پیشرفت‌ها، لینوکس روی دسکتاپ سهم کوچکی از بازار را در اختیار دارد و بعید است به این زودی‌ها رقیبی جدی برای ویندوز در میان کاربران عادی شود. برخی منتقدان صریح‌تر می‌گویند لینوکس احتمالاً هرگز در بازار دسکتاپ به جایگاه اول یا دوم نخواهد رسید و نقش آن عمدتاً به عنوان یک سیستم‌عامل niche (ویژه گروه‌های خاص مانند توسعه‌دهندگان) باقی خواهد ماند.

از سوی دیگر، شماری از افراد درون جامعهٔ متن‌باز استدلال می‌کنند که اصلاً لزومی ندارد لینوکس حتماً جریان و سیستم‌عامل اصلی شود. هدف آن‌ها جذب بیشترین کاربر ممکن نیست، بلکه ساخت «بهترین سیستم‌عاملی که می‌توان برای جامعه ایجاد کرد» است، حتی اگر این به معنای محبوب نبودن بین عموم باشد. این دیدگاه معتقد است لینوکس درحال‌حاضر هم با قدرت گرفتن در حوزه‌های سرور، اندروید و دستگاه‌های توکار، به اندازه کافی به رسالت خود عمل کرده و دسکتاپ صرفاً یکی از جبهه‌هایی است که می‌تواند متفاوت بماند.

با این حال، نمی‌توانم انکار کنم که افزایش سهم لینوکس در بازار دسکتاپ می‌تواند به نفع کل اکوسیستم متن‌باز باشد، چه از نظر جذب نیروی توسعه و چه در ترغیب شرکت‌ها به انتشار نرم‌افزار برای لینوکس. اگر قرار باشد در آینده افراد بیشتری مثل من به لینوکس جذب شوند، به نظرم چند تغییر راهبردی می‌تواند واقعاً مؤثر باشد.

  • نخست، تمرکز بیشتر بر تجربهٔ کاربری ساده و یکپارچه است. پراکندگی فعلی بین توزیع‌ها و محیط‌های دسکتاپ، برای منِ کاربر تازه‌کار، سردرگم‌کننده است. اگر استانداردهای مشترکی بین توزیع‌ها تعیین شود یا چند توزیع کاربرپسند مثل اوبونتو یا لینوکس مینت به عنوان «گزینه‌های اصلی» معرفی و حمایت شوند، قطعاً انتخاب برایم ساده‌تر می‌شود.
  • دوم، پیش‌نصب شدن لینوکس روی سخت‌افزارهای رایج است. نصب لینوکس، هرچند ساده‌تر شده، هنوز هم برای کاربر عادی مانعی بزرگ است. اگر شرکت‌های سازندهٔ لپ‌تاپ حتی درصد کوچکی از محصولاتشان را با لینوکس از پیش نصب‌شده عرضه کنند، خیلی‌ها، از جمله خودم، همان سیستم‌عامل پیش‌فرض را می‌پذیرند و استفاده می‌کنند، دقیقاً مثل اتفاقی که با اندروید و کروم‌اواس افتاد. خود لینوس توروالدز هم بارها تأکید کرده که بدون حضور واقعی در بازار سخت‌افزار، لینوکس شانس زیادی برای موفقیت گسترده ندارد
  • سوم، افزایش سازگاری نرم‌افزاری است. پروژه‌هایی مثل Wine و Proton، که به من امکان می‌دهند برخی نرم‌افزارهای ویندوزی را روی لینوکس اجرا کنم، واقعاً کمک بزرگی بوده‌اند. همین‌طور حرکت‌هایی مثل پشتیبانی گستردهٔ Steam از بازی‌ها روی لینوکس، به‌وضوح نشان می‌دهند که شرایط دارد تغییر می‌کند. اگر شرکت‌های بزرگ هم ترغیب شوند که نسخهٔ لینوکسی برنامه‌هایشان را منتشر کنند، شک ندارم بسیاری از تردیدهای من و دیگر کاربران از بین خواهد رفت.
  • چهارم، آموزش و ترویج عمومی است. خیلی از تصوراتی که من در ابتدا دربارهٔ لینوکس داشتم، مثل این‌که برای هکرهاست یا فقط با ترمینال باید کار کرد، نتیجهٔ ناآگاهی و نبود آموزش درست بود. اگر آموزش‌های ساده و قابل‌فهم دربارهٔ لینوکس در دسترس عموم باشد، یا حتی در مدارس دربارهٔ مبانی نرم‌افزار آزاد صحبت شود، این فضای ترس و ابهام می‌تواند به فضای کنجکاوی و علاقه تبدیل شود.

در نهایت، به‌نظرم آیندهٔ لینوکس دسکتاپ به مسیری میانه ختم خواهد شد. شاید هیچ‌وقت نتواند بر دنیای دسکتاپ سلطه پیدا کند، اما می‌تواند به‌تدریج سهم بیشتری از کاربران خانگی و اداری را جذب کند و جای پای محکمی برای خودش بسازد. البته این مسیر، تنها زمانی طی خواهد شد که تجربهٔ کاربری بهبود پیدا کند و مسیر مهاجرت برای امثال من هموارتر شود.

حتی اگر برخی معتقد باشند که جریان اصلی نشدن لینوکس ایراد بزرگی نیست، من فکر می‌کنم بهتر کردن قابلیت استفاده و سازگاری آن با نیازهای کاربر عادی، در نهایت به سود کل اکوسیستم متن‌باز تمام می‌شود. به قول یکی از تحلیل‌گران، با رشد متن‌باز در دنیای فناوری امروز، شاید روزی برسد که یک سیستم‌عامل واقعاً مردمی، متن‌باز و مستقل از غول‌هایی مثل گوگل یا مایکروسافت پا بگیر، و چه چیزی بهتر از لینوکس برای این نقش؟

در جمع‌بندی تجربه‌ام باید بگویم: لینوکس دسکتاپ تا امروز بیشتر یک سیستم‌عامل عالی برای افراد خاص و حرفه‌ای بوده است. اگر جامعهٔ متن‌باز واقعاً بخواهد آن را به گزینه‌ای برای عموم مردم تبدیل کند، باید از لاک فنی و تخصصی خودش بیرون بیاید و با نگاهی همدلانه‌تر، نیازها و عادت‌های کاربران معمولی را هم در نظر بگیرد.

در غیر این صورت، شاید حاشیه‌نشینی لینوکس بهایی باشد که برای آزاد و متفاوت بودنش می‌پردازد، بهایی که برای خیلی از طرفدارانش، از جمله من، هنوز هم ارزش پرداختن دارد.