چرا دورهمی رو ساختم؟ سفری از هرجومرج تلگرام تا یک پلتفرم وبلاگنویسی مدرن
سلام به همه. این اولین متن وبلاگیه که توی دورهمی منتشر میشه. اینجا میخوام در مورد دورهمی بگم، این که چی شد ساختمش و از کجا شروع شد و به کجا میخواد بره.
خب، بیاید یهکم برگردیم عقب. شاید برای خیلیا سوال باشه که اصلاً داستان دورهمی چیه و چی شد که یهو سر از اینجا درآوردیم. راستش ایده از یه دغدغهی خیلی ساده شروع شد، از اون دغدغههایی که احتمالاً تکتک ما حداقل یه بار بهش برخوردیم: اینکه چرا ما فارسیزبانها یه فضای درستوحسابی و اختصاصی نداریم که بتونیم توش حرفمون رو بزنیم و مطالبمون رو راحت به دست مخاطبمون که فارسی زبان باشه، برسونیم؟ همیشه دوست داشتم یه جایی باشه که دغدغهی دیدهشدن نداشته باشیم و تمرکزمون فقط روی محتوا باشه. یه جایی که واقعا از تولید محتوای فارسیزبان پشتیبانی کنه!
ولی خب، مسیری که طی شد تا به نسخهی فعلی برسیم، اصلاً اون خط صاف و مستقیمی که شاید از بیرون به نظر بیاد نبود. همهچیز از یه نیاز خیلی دمدستی شروع شد. من میدیدم که جامعهی برنامهنویسی و کلاً بچههای فنی، برای اینکه چهارتا سوال بپرسن یا مشکلشون رو حل کنن، آوارهی کانالها و گروههای تلگرامی میشن. اشتباه برداشت نکنید، تلگرام عالیه، ولی واقعاً ابزار مناسبی برای پرسش و پاسخ فنی نیست. یا باید کل روز رو اسکرول کنی تا ببینی چی به چیه، یا اگه سوالی بپرسی، احتمال اینکه لای هزارتا پیامِ مختلف و بحثهای متفرقه گم بشه خیلی زیاده. تازه اگه شانس بیاری و همون لحظه یکی آنلاین باشه که جواب بده، فرداش دوباره همون سوال گم شده و کسی نمیتونه پیداش کنه.
همین شد که گفتم بذار یه سرور دیسکورد بزنم. پیش خودم فکر کردم دیسکورد هم دستهبندی داره، هم آرشیو داره و هم برای کامیونیتیهای فنی ساخته شده. هدفم این بود که بچهها اونجا راحت باشن، سوال بپرسن و درگیر محدودیتهای تلگرام نشن. یه مدتی گذشت ولی خب واقعیت زد تو صورتم! متوجه شدم که کاربرای ایرانی، حالا به هر دلیلی، خیلی با دیسکورد حال نمیکنن. اون تعاملی که انتظار داشتم شکل نگرفت و انگار یه گاردِ نامرئی نسبت بهش وجود داشت. ضمنا تو اون زمان چتجیپیتی هم حسابی مشهور شد و اکثرا سوالاتشون رو از همون چتجیپیتی میپرسیدن، خیلی بهتر از دیسکورد و تلگرام!
اونجا بود که فهمیدم پافشاری روی ابزار اشتباهه و باید مسیر رو عوض کنم. فرمون رو چرخوندم سمتِ یه ایده کلاسیکتر: یه کپی از «هکر نیوز». با خودم گفتم خب اگه حال و حوصلهی چت روم ندارن، حداقل یه جایی باشه که لینک مطالب خفنی که میبینن رو بذارن تا بقیه هم استفاده کنن. این حرکت خیلی بهتر بود و استقبال هم شد، اما باز ته دلم راضی نبودم. حس میکردم یه جای کار میلنگه. انگار صرفاً «لینک دادن» کافی نبود. پتانسیل جامعهی ما خیلی بالاتر از این بود که فقط لینکِ اینور و اونور رو بازنشر کنیم.
با فیدبکهایی که از کاربرها گرفتم و چیزایی که تو این مدت دیدم، کمکم ایده پختهتر شد و رسیدم به این چیزی که الان میبینید. تصمیم گرفتم دورهمی رو از یه دایرهی محدود خارج کنم و ببرمش سمت اینکه یه سرویس بلاگینگ و یه شبکهی اجتماعی کامل باشه. یه پلتفرم که هدفش فقط و فقط وصل کردن آدمهاست، وصل کردنِ نویسندهها به خوانندهها و خوانندهها به نویسندهها. یه پلتفرم اتصال آدمهایی که دوست دارن جامعشون رو، هر کجای دنیا که هستن، پیدا کنن و توش شریک بشن.
دلم میخواد دورهمی جایی باشه که اگه کسی حرفی برای گفتن داره، تجربهای کسب کرده یا چیزی یاد گرفته، بتونه خیلی راحت و تو یه محیط مینیمال و تمیز بنویستش. از اون طرف هم، خوانندهها بتونن بدون درگیر شدن با الگوریتمهای عجیبغریب و تبلیغات مزاحم، محتوای خوبِ فارسی بخونن. ضمنا، چرا نشه ازش پول درآورد؟ یه چندتا ایدهی جذاب دارم که خصوصا برای نویسندهها میتونه یه منبع مالی نسبتا خوب باشه بدون اینکه کیفیت مطلب رو از خوانندهها بگیره!
البته که دورهمی هنوز خیلی جوونه. مثل هر نوزاد دیگهای هنوز کلی جای رشد داره، شاید باگ داشته باشه یا یه سری امکاناتش هنوز کامل نباشه، ولی مسیر مشخصه. من امیدوارم که بتونم با کمک شما این فضا رو بهتر کنم تا واقعاً برای جامعهی فارسیزبان مفید باشه. خلاصه که این کلِ داستان بود. از یه دیسکوردِ سوتوکور تا رویای ساختن یه خونهی گرم برای نوشتن و خوندن.
شاد و پیروز باشید
آیین